هجرت به شهر ساحلي با اتومبيل فردي
«سفر با تورهاي گرجستان آرشين پرواز نظير تزويج است , بزرگ ترين غلط در آن , اين است كه تامل كني همگي چيز ذيل در دست گرفتن توست . » «جان اشتاين بك»
تو يك كدام از روزهاي پايان خرداد ماه 96 پشت فرمون اتومبيل توي ترافيك سعي ( اتوباني در استان تهران ) بودم , هوس جاده هاي خلوت تركيه و مسيرش به گرجستان رو كردم , متانت وصف نشدني رو از اعماق دلم مي خواستم .
جاده هاي خلوت با منظره قشنگ , از اين معاش نامرتب شهري و هرج و مرج و ولي مالامال استرس نيز خسته شده بودم , تابستون نيز كه داره آغاز مي شه , نوباوه مكتب اي اينجانب نيز كه تعطيل شده , تعطيلات عيد فطر نيز كه نزديكه , دو روز تعطيل قانوني داريم , تاءمل كنم كليه چيز مهياست كه مجدد روحي جلا بدم .
ولي مي بايست ظريف طرح ريزي ميكردم , دو دو عدد چهار تا ميكردم ببينم حدود چقدر خرج داره؟
توشه اولم نيست , اين دفعه هشتمي هستش كه با خودروي فردي مهاجرت بيرون از كشورايران ميرم . ( بد عادتي شده برام )
آبادي روز مهلت طرح ريزي داشتم تا بتونم آغاز اين هجرت ارزان ارزش رو بزنم , اتومبيل كه كاپوتاژ بود و گواهينامه و كارت خودرو دربين المللي و پلاك داشتم , بعد از اين هزينه ( 500 هزار توماني ) در امان بودم . بايستي بيمه در ميان المللي و بيمه مسافرتي رو مي گرفتم .
آغاز رو زدم , سواي اينكه به همسر جان اطاع بدم , سورپرايز بود ديگه .
بيمه 15 روزه برگ سبز ( بيمه كشور ايران ) 75000 تومان از نمايندگي مطهري تهران تهيه و تنظيم كردم , بيمه مسافرتي رو نيز از بيمه ملت به مبلغ 25 هزار تومان براي سه نفرمون تنظيم كردم .
بابت اقامت نيز با صلح كه مستقر شهر شهر ساحلي هستش و خانه حياط دار داره تماس گرفتم و اعلام كردم دارم ميام شهر ساحلي , خونت رو به كسي اجاره نده . پنج شب ميام و توش ميمونم . از قرار شبي
سفرنامه گرجستان مجسمه عشق
به مقطع پنج شب بايستي 65 دلار به ميزبان مي دادم . هزينه ناچيزي بود , از طرفي نيز اينجانب و نيز همسرم عشق اي به تجمل در هجرت نداريم , زيرا تجمل آفت هجرت و ياد خوبه ( اين لحاظ منه ) . بسيار مسافرت مي رويم و ولي با هزينه كم .
اتاق متبوع ما توي مجسمه عشق دارنده آشپزخانه مشترك و توالت و گرمابه مشترك با ميزبان بود , تمام وسايل پخت و پز و شست و شو از جمله اتومبيل لباسشوئي و غيره نيز مو جود بود .
يك خونه با وسايل بدون نقص كه يك اتاقش رو به ما اجاره مي اعطا كرد , با همون بها كه گفتم , صاحبخونه نيز خيلي بشر منزه و خير و خوبي بود , خيلي كريم ومهربان و خاكي و دوست داشتني , از قشر ميانگين جامعه گرجستان مي باشند .
يه كم مي بايست خريد تو راهي رو ميكردم و تمام .
سه شب مونده به هجرت به خونواده گفتم , عشقي كردند كه بيا و ببين , هشت روز سفر باحال در پيش بود .
بالاخره انتظارا به رمز رسيد و جنبش ما راءس ساعت 12 ظهر روز پنجشنبه يك تير 96 در سمت مرز بازرگان دكمه خورد .
حدوداي ساعت خير شب رسيديم به بازرگان , فرايند رد شدن با ماشين از مرز در صورت خلوتي گمرك حدود 20 دقيقه زمان ميبره و شما به خاك تركيه مي سيد , از طرفي قصد داشتم مرز رو رد كنم و خودم رو برسونم ايغدير و هتل لطيف , دوست كهن كه مدام ميرم پيشش , هتلش سه ستاره هستش و خوش ارزش , شبي 60 لير .
البته پشيمان شديم و گفتيم شب رو در ماكو بمانيم و صبح فردا به طرف مرز و خروج از كشورايران رو انجام بديم . زيرا هوا قبل از طلوع آفتاب بود و اينجانب قصد نداشتم شب رو در جاده هاي تركيه باشم .
رفتيم هتل جهانگردي ماكو , يك اتاق دو تخته با ناشتايي براي سه نفر مجموعا 149 هزار تومان .
سفرنامه شهر ساحلي
شب رو در هتل استراحت كرديم و صبح ساعت 10 بعداز صرف ناشتايي در سوي گمرك تكان كرديم , باك بنزين رو تا خرخره مالامال كردم , البته چقدر گمرك نامرتب بود چه غلطي كردم ديشب موندم ماكو , كاش رد كرده بوديم مرز رو , از ساعت 10 تا ساعت 15 مشغول قبول نكردن گمرك و صف طولاني و بعضاً حق خوري و عدم اعتقاد و باور به صف به وسيله توده كثيري از هموطنان عزيز خيس از جان .
نميدونم چرا اين حق كشي و خراب كردن حق مردم را توده اي زرنگي ميدانند , اميدوارم اين انرژي هاي منفي به خودشون برگرده تا حالش رو ببرند .
پس از كلي حرص تناول كردن از دست تعدادي از هموطنان كه هيچ پايبندي به صف نداشتند بالاخره مركز ساعت 15 به وقت جمهوري اسلامي ايران توي جاده هاي تركيه بودم , درسمت شهر ايغدير .
مسير انتخابي ام خروج از مرز تركگوز و جنبش در راستاي شهر ساحلي در خاك گرجستان بودتقريباً بايستي 360 كيلومتر در خاك تركيه ميرفتم تا به گرجستان برسم و از اونجا برم سمت شهر ساحلي .
تقريباً ساعت هاي هشت غروب آدينه رسيديم مرز واله ( مرز تركيه با گرجستان در شهر تركگوز تركيه و شهر واله گرجستان )
تشريفات خروجمون از تركيه و ورود به گرجستان در كمتر از يك ربع ساعت انجام شد .
سمت گرجستان از نگاه بردن دارو خيلي داراي اهميت مي باشند و شما خواننده گرامي اين سفرنامه در لحاظ داشته باش كه در حالتي كه قصد هجرت به گرجستان داشتي به هيچ وجه دارو همراه خودت نبري .
درسته اينجا ايبوبروفن و استامينوفن كدئين نظير نقل و نباته , ولي يك برگش اونجا ميتونه هجرت رو زهر مارت كنه و ياد بدي برات بذاره , منم كه اينو از مسافرت هاي گذشته ام ميدونستم , هيچ دارويي همراه خودمون نداشتيم .
پليس گرجستان در پنج دقيقه , وسايل ماشينم رو از ايكس ري رد كرد و جواز ورود به جاده هاي گرجستان داده